فلسفۀ اخلاق از منظر افلاطون
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۷۰۳۸۵
آفتابنیوز :
افلاطون که سنگ بنای اکثر مباحث فلسفی را باید در آثار او جستوجو کرد، فلسفۀ اخلاق خود را بر این فرض اساسی بنا کرده است که اگر انسان بداند که "زندگی خوب" چیست، مطابق آن عمل خواهد کرد.
او انسانهای "بدکار" را در واقع "انسان نادان" میدانست و معتقد بود "بدی" محصول "جهل" است. به همین دلیل افلاطون تاکید داشت اگر کسی بتواند دریابد که درستی و حق چیست، هرگز شریرانه رفتار نخواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
افلاطون معتقد بود کشف طبیعتِ "زندگی خوب"، امری عقلی است. مانند کشف حقایق ریاضی. همان طور که مردم درسناخوانده و تعلیمنیافته نمیتوانند حقایق ریاضی را کشف کنند، اشخاص نادان هم نمیتوانند بفهمند که زندگی خوب چیست؛ بنابراین برای درک "زندگی خوب" باید انواع معینی از دانش را آموخت.
رکن دوم فلسفۀ اخلاق افلاطون، همان چیزی است که دانشمندان معاصر از آن با عنوان "مطلقانگاری" (Absolutism) یاد کردهاند. از نظر افلاطون، فقط یک نحو زندگی خوب وجود دارد؛ زیرا "خیر" وابسته به خواستهها و تمایلات و عقاید انسانها نیست بلکه "خیر" مانند حقایق ریاضی است.
به عبارت دیگر، همان طور که ۲ + ۲ مساوی است با ۴، و این حقیقتی مطلق و موجود است و ربطی به پسند و آگاهی و عقاید مردم ندارد، "خیر" یا "درستی" نیز وجودی مستقل و مطلق دارد و هنگامی مکشوف میگردد که مردم تعلیم و تربیت ویژه و شایستهای یافته باشند.
در واقع افلاطون به استقلال و عینیت اصول اخلاقی معتقد بود و نظر کسانی را که میگویند اخلاق نسبی است و به شرایط محیطی و ترجیحات مردم بستگی دارد، رد میکند. او تاکید داشت که هر کردار یا عمل معینی، به طور مطلق و مستقل از عقیدۀ افراد، درست یا نادرست است.
فلسفۀ اخلاق افلاطون بر اخلاق دینی تاثیر ویژهای داشته است چراکه اغلب الهیون و دینداران نیز معتقدند قواعد اخلاقی، مثلا "دزدی نکن" یا "قتل نکن"، به همان معنای مد نظر افلاطون مطلق و عینیاند.
منتقدان فلسفۀ اخلاق افلاطون با مطلقانگاری نهفته در تفکر او مخالفاند و معقتدند او به این نکته توجه نکرده است که مردم در "اوضاع و احوال معین" چطور رفتار میکنند. همچنین آنها تاکید دارند که "بدی" صرفا محصول "جهل" نیست.
مثلا اگر کسی نداند که دزدی بد است و مرتکب چنین عملی شود، میتوان با او بحث کرد و او را متقاعد نمود که "دزدی بد است.» در این صورت ممکن است چننی شخصی دیگر دزدی نکند. اما در بسیاری از موارد، افراد میدانند که دزدی بد است، ولی هر جا که به نفعشان باشد، دزدی میکنند.
افلاطون معقتد بود چنین افرادی "واقعا" درک نکردهاند که دزدی بد است، زیرا هیچ انسانی عامدانه آنچه را که واقعا بد میداند، انجام نمیدهد. ولی منتقدان او میگویند علم روانشناسی خلاف این ادعا را به ما نشان میدهد. یعنی برخی افراد قبول دارند که دزدی واقعا بد است، ولی مرتکب دزدی هم میشوند.
منتقدان، چنانکه گفتیم، مطلقانگاری افلاطون را نیز رد میکنند. یعنی معتقد نیستند که برای همۀ انسانها فقط یک "روش صحیح عمل" وجود دارد و "زندگی خوب" مثل "ریاضی" است. از این حیث، ارسطو مهمترین منتقد افلاطون بوده. ارسطو معتقد بود پیشاپیش و بدون تکیه بر "تجربه" و صرفا با استفاده از "عقل" نمیتوان گفت که "زندگی خوب" چه راه و روشی دارد. یعنی آنچه برای کسی خوب است، ممکن است برای دیگری بد باشد.
ارسطو مثال سادهای میزند. او میگوید پیشاپیش نمیتوان گفت هر کس باید چقدر غذا بخورد. پاسخ این سؤال پس از "تجربه" معلوم میشود؛ بنابراین اگر ما صرفا با "عقل" خودمان تعیین کنیم که کودکان و بزرگسالان و سالمندان چقدر باید غذا بخورند، و تجویز خودمان را تنها روش درست زندگی بدانیم، اولا نیازموده حکم صادر کردهایم، ثانیا حکم ما بدون توجه به "شرایط" صادر شده است.
دو فرد بزرگسالِ همسن و هموزن، بسته به اوضاع و احوال خاصی که در آن به سر میبرند، ممکن است به مقادیر متفاوتی از غذا نیاز داشته باشند؛ بنابراین کسی نمیتواند از بالا و با تکیه بر عقل خودش، روش معینی را به عنوان تنها روش زندگی خوب برای همۀ مردم تجویز کند.
تاکید افلاطون بر "عقل" و بها ندادن او به "تجربه"، البته دلیل داشت. افلاطون در واقع به نوعی قائل به "فکر و ذکر" بود. یعنی معتقد بود "فکر" به "ذکر" (یادآوری) منتهی میشود. پس ما برای کشف حقیقت نباید "تجربه" کنیم بلکه باید "فکر کنیم" تا حقایق ودیعت نهاده شده در وجود خودمان را به یاد آوریم و تصدیق کنیم.
انتقاد دیگری که متوجه فلسفۀ اخلاق افلاطون شده، این است که تاکید او بر "دانایی" موجب شده که نهایتا "حکومت داناترین فرد" را تجویز کند و به همین دلیل از حکمرانی شاه-فیلسوف یا حکیم-حاکم دفاع میکرد.
اگرچه بیان این حرف که داناترین فرد باید حاکم باشد، ظاهری خوشایند دارد، ولی واقعیت این است که کسی به نام "داناترین فرد" وجود ندارد. هر کسی، هر چقدر هم دانا، در حوزههای خاصی واجد دانایی است و هیچ کس به تنهایی نمیتواند صلاح عمومی را دریابد. همه چیز را همگان دانند؛ بنابراین به جای حکومت یک فرد دانا، باید به "عقل جمعی" تکیه کرد تا کسی با ادعای دانایی، دیکتاتوری فردی برپا نکند و عموم افراد را به هلاکت نکشاند.
نکتۀ بعدی اینکه، افلاطون، چون مطلقانگار بود و اعتقاد داشت فقط یک نحو زندگی خوب وجود دارد، تنوع و تکثر در سبکهای زندگی را رد میکرد و برای تحقق همان یک نحو زندگی مطلوب، نوعی جامعۀ پادگانی را تجویز میکرد که سرشتی توتالیتر داشت و مردم را مطیع شاهفیلسوف میخواست.
به همین دلیل است که کارل پوپر، افلاطون را متفکری طرفدار جامعۀ بسته و توتالیتر میداند و او را در کنار چند متفکر برجستۀ دیگر، در زمرۀ دشمنان بزرگ جامعه باز قرار داده است. جامعۀ سیاسی آرمانی افلاطون در فلسفۀ سیاسی او تشریح شده است و این جا به این مطلب نمیپردازیم و صرفا به این نکته اشاره میکنیم که فلسفۀ سیاسی غیردموکراتیک و آزادیستیز افلاطون، ریشه در فلسفۀ اخلاق مطلقانگارانۀ او دارد.
از نظر افلاطون، درستی یا نادرستی، بر خردمندان روشناند و خردمندترین فرد باید حکومت کند و برای اینکه کمخردان به راههای نادرست نروند و همان "تنها راه درست" را طی کنند، جامعه باید به شدت تحت کنترل باشد تا مردم هدایت شوند.
چون مردم کم و بیش در برابر پیمودن راه درست مقاومت میکنند، جامعۀ ایدهآل افلاطون تا حد زیادی شبیه پادگان است. یعنی مطابق برنامۀ روشنی عمل میکند که متضمن "راه راست" است؛ و ضمنا، چون بسیاری از مردم فاقد خرد کافی هستند، کودکان باید تحت سرپرستی دولت باشند تا دولت به بهترین نحو آنها را تربیت کند و "درستی" را به سهولت دریابند و "زندگی خوب" را در پیش بگیرند.
منبع: عصرایرانمنبع: آفتاب
کلیدواژه: افلاطون فلسفه نظر افلاطون دزدی بد زندگی خوب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۰۳۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمانِ نیک به خدا نزدیک ترند/ جایگاه معلم و تعلیم و تربیت از منظر امام رضا(ع)
دوازدهم اردیبهشت سالروز شهادت استاد شهید مطهری، به عنوان روز معلم نامیده شده است. شاید بتوان گفت در بین همه ادیان آسمانی و مکتبهای موجود در دنیا، بیشترین سفارش و توصیه به علمآموزی و تکریم و تجلیل از حق معلم و استاد، در دین مبین اسلام بوده است.
بنابر آیه شریفه «و علّم آدم الأسماء کلّها» خداوند متعال نخستین معلم است و پیامبران الهی که وظیفه تعلیم آیات الهی را بر عهده دارند، همه معلمان بشریت هستند. مقام معلم آن قدر با ارزش است که پیامبر گرامی اسلام(ص) خود را معلم نامیده است: «إنّما بعثت معلّماً».
40 چهارشنبه را میهمان کلمات گهربار و حیاتبخش حضرت علی بن موسیالرضا(ع) هستیم و همراه خوانندگان، شرح یک حدیث رضوی را در گفتوگو با اساتید حوزه و دانشگاه بررسی خواهیم کرد. شرح حدیث این هفته را در محضر استاد حوزه و دانشگاه، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد باقر ربانی هستیم تا از جام معرفت کلمات رضوی، جان تشنه خویش را سیراب کنیم.
با عرض تبریک روز معّم خدمت شما استاد گرامی، صفحات رواق را منور به روایتی از حضرت رضا(ع) درباره علم آموزی و اهمیت کار معلّمی بفرمایید.
این روز بزرگ که به مناسبت شهادت استاد بزرگ حوزه و دانشگاه حضرت آیت الله شهید مطهری نامگذاری شده است، گرامی میدارم و مخصوصاً برای روح پاک آن دانشمند نمونه و دلسوز پر تلاش، از درگاه خداوند طلب رحمت و رضوان دارم و به همه اساتید کشور عزیزمان ایران، این روز بزرگ را تبریک و تهنیت عرض می کنم. همانطور که میدانید اسلام، تأکید بسیاری بر ارزش ذاتی علم و تعلیم و تعلم آن دارد تا جایی که بسیاری از آیات قرآن و روایات پیامبر و اهل بیت(ع) در این باره وارد شده است. بنابر آیه شریفه «و علّم آدم الأسماء کلّها»، خداوند متعال نخستین معلم است و پیامبران الهی که وظیفه تعلیم آیات الهی را بر عهده دارند، همه معلّمان بشریت هستند. مقام معلّم آن قدر با ارزش است که پیامبر گرامی اسلام(ص) خود را معلّم نامیده است: «إنّما بعثت معلّماً»
از امام رضا(ع) که خود ملقّب به عالم آل محمد(ص) است و معلم همه بشریت نیز روایاتی در این باب نقل شده که یکی از مهمترین آنها روایتی است که به نقل از پدران خود و آنها هم به نقل از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل فرمودهاند که آن حضرت فرمود: «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ، فَاطْلُبُوا اَلْعِلْمَ مِنْ مَظَانِّهِ، وَ اِقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ، فَإِنَّ تَعْلِیمَهُ لِلَّهِ حَسَنَةٌ، وَ طَلَبَهُ عِبَادَةٌ، وَ اَلْمُذَاکَرَةَ فِیهِ تَسْبِیحٌ، وَ اَلْعَمَلَ بِهِ جِهَادٌ، وَ تَعْلِیمَهُ مَنْ لاَ یَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ، وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَی اللَّهِ، لِأَنَّهُ مَعَالِمُ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ، وَ مَنَارُ سَبِیلِ اَلْجَنَّةِ، وَ الْمُؤْنِسُ فِی اَلْوَحْشَةِ، وَ اَلصَّاحِبُ فِی اَلْغُرْبَةِ وَ اَلْوَحْدَةِ، وَ اَلْمُحَدِّثُ فِی اَلْخَلْوَةِ، وَ اَلدَّلِیلُ عَلَی اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ، وَ اَلسِّلاَحُ عَلَی اَلْأَعْدَاءِ، وَ اَلزَّیْنُ عِنْدَ اَلْأَخِلاَّءِ، یَرْفَعُ اَللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً وَ یَجْعَلُهُمْ فِی اَلْخَیْرِ قَادَةً». در این روایت زیبا، امام رضا(ع) از قول پیامبر(ص) به ارزش ذاتی علم و لزوم تعلیم و تعلم و دلایل اهمیت علم نزد شارع مقدس اشاره میفرمایند. در این روایت، و به جهت مناسبتی که میخواهیم در این باره بحث کنیم، به شرح فقرهای از این روایت که درباره معلّم و ثواب تعلیم و دلایل این ثواب آمده است اشاره مختصری خواهم داشت.
امام رضا(ع) چه توصیهای درباره شخصیت معلم و اینکه استاد و مربی چه خصوصیاتی باید داشته باشد دارند؟
امام رضا(ع) در جمله «فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فِی مَظَانِّهِ» اشاره نمودهاند به اینکه در هر جا که مسلمان احتمال دهد علم وجود دارد، باید برای دریافت آن اقدام کند. در جمله بعدی امام اشاره به این موضوع دارند که «وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ» یعنی علم را از اهل آن بگیرید» گر چه با توجه به فقره اول که گذشت، طلب علومی که معارف دینی نیستند حتی اگر نزد مشرک باشند، ضروری و واجب بوده و گمشده عاقل یا مؤمن تلقی شده اند اما علوم مربوط به دین و معارف دینی را باید از افرادی که شایستگی آن را دارند دریافت کرد و با توجه به سخن امیرالمؤمنین علی(ع) که تبعیت از اهل بیت(ع) و عدم پیشی گرفتن از ایشان را توصیه و عقب ماندن از آنها را نهی نمودند، اهل بیت(ع) کارشناسان واقعی علوم دینی بوده و مسلمانان تنها مجاز هستند علوم دین را از ایشان دریافت کنند. چنان که فرمودهاند: «بر آنها پیشی مگیرید که گمراه می شوید و از آنان پس نمانید که تباه میشوید»
امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگر فرمودهاند: «ای کمیل! علم و معارف و اعتقادت را جز از ما نگیر تا از ما باشی». حدیث مزبور، دریافت علم از کسانی که علوم اهل بیت(ع) را نشر میدهند رد نمیکند، زیرا گرفتن علم از فقها و نشردهندگان علوم اهل بیت(ع) به نوعی گرفتن علوم از اهل بیت(ع) است.
پس معلوم شد که در علمآموزی غیر معارف دینی، باید انسان حتی اگر فقط در دست کفار و مشرکان این علم وجود دارد از آنها اخذ کند ولی در علوم دینی، کسب معارف فقط باید از طریق اهل بیت(ع) باشد. پس طلب علمی که واجب شده است بر همه مسلمانان؛ طریقی دارد که رکن اصلی این طریق معلم و استاد است. در ادامه این روایت، برخی امتیازها و نقاط مثبت تعلیم و تعلم بیان شده است.
از این امتیازها مخصوصاً در ثواب شغل معلمی برای خوانندگان رواق بگویید تا جامعه ما، ارزش معلّم را بیشتر بداند و از ایشان تکریم کند؟
حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در ادامه اشاره به این مطلب دارند که یاد دادن و آموزش علم به دیگران اگر برای خدا باشد، حسنه و نیکی است «تَعلیمه لِلهِ حَسَنَة؛ یادگیری علم برای خداوند حسنه است». در فقره بعدی حضرت میفرمایند که مذاکره علم، تسبیح خداست: «الْمُذَاکَرَةِ فِیهِ تَسْبِیحٌ.» یعنی سر کلاس نشستن و درس معلم و استاد را گوش دادن، همتراز تسبیح خداوند متعال است. در روایات داریم که یک ساعت در طلب علم بودن بهتر از احیای یک شب و یک روز در طلب علم بودن بهتر از سی ماه روزه است. سپس حضرت به یک امتیاز دیگر معلّمان اشاره دارند و می فرمایند، آموزش علم به دیگران، صدقه است: «تَعْلِیمُهُ مِنْ لَا یَعْلَمُهُ صَدَقَهَ» از دیدگاه امام رضا(ع) آموزش علم به افرادی که نمیدانند، نوعی صدقه است چرا که صدقه، به کمک مالی محدود نمیشود، بلکه شامل هر کار خوبی میشود، چنان که در روایت دیگری فرمودهاند: «کل معروف صدقة».
امتیاز مهم دیگری که حضرت به آن اشاره میفرمایند، این است که معلم اگر علم خود را به اهل آن یاد بدهد و آنها را تربیت کند، موجب قرب و نزدیکی او به خداوند میشود و میتوان گفت معلمانِ نیک، به خدا نزدیکترند. جمله «بَذلُهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَی اللهِ» دلالت بر این مطلب دارد.
بنا بر آنچه گفته شد، مقام معلم بسیار بالا و والا است و همان طور که مرحوم امام خمینی(ره) فرمودند: «معلمی شغل انبیاست». یعنی اگر بخواهیم کسی و شغلی را همتراز شغل انبیاء معرفی کنیم، شغل شریف «معلمی» است.
با توجه به این حدیث شریف، خطاب به جامعه و مسئولان و نیز معلمان عزیز چیست؟
گرچه فرصت و مجال بسیار کوتاه بود تا این حدیث زیبا و پر معنا را شرح دهیم، لیکن خلاصه و پیام آن را میتوان برای معلمان عزیز این دانست که قدر این شغل مهم را بدانند و آن را با هیچ بهای مادی تعویض ننمایند و اخلاص و تقرب الهی را هدف خود در این شغل مهم قرار دهند. پیام دوم خطاب به مسئولان و جامعه است، همان گونه که احترام و تجلیل از انبیای الهی لازم است، باید جانشینان آنان در تعلیم و ارشاد دیگران به معرفت و بینش را تکریم و تعظیم کنند و به گونهای شود که شغل معلمی در جامعه از احترام و ارزشی فوقالعاده برخوردار شود.
منبع: روزنامه قدس مریم احمدی شیروان